مقدمه مترجم کتاب " تاریخ ژنتیک ترکها"
هدایت عاقلی
ابوالقاضی بهادر خان میگوید : « ملت ترک چنان ملت بزرگی است که اگر انسان صد سال زندگی کند، از هفت سالگی قلم در دست بگیرد، شب و روز به نوشتن بپردازد، علم بر او الهام شود، با هر ده انگشت از هر دو دستش بنویسد، باز هم نمیتواند بگوید که تاریخ ترکها را نوشتم.
به همین دلیل به آیندهگان پس از خود میگویم که اگر میخواهند نامشان هم ردیف انسانهای نامدار و بزرگ نوشته شود، قلمهایشان را به دست بگیرند و قلبهایشان را به چشمهی علم و عبرت پدرانشان وصل کنند، و تاریخ، مدنیتو شان ملتی را بنویسند که در چهار گوشهی دنیا ایجاد کنندهگان مدنیت، فضیلت، کشاورزی، دامداری و صنایع بوده و دولتهای زیادی را برای ادارهی جوامع ایجاد کردند و نسبت به انسانها عشق میورزیدند را بنویسند».
تکلیف کاملا روشن است. این سخنان فردی است که چهار قرن پیش یعنی زمانی که رنسانس اروپا هنوز در ابتدای راه خود بود به قلم آورده است. با نگاهی به گذشتهی نه چندان دور و مشاهدهی هر آنچه که تاریخ نویسان غربی و روسی در کتمان تاریخ واقعی ترکها انجام دادهاند اهمیت وصیت ابوالقاضی بهادرخان بیشتر احساس میشود. افسوس که شیادان تاریخ ساز در بسیاری از مواقع حتی برخی از متفکران ترک را نیز توانستند به ورطهی انحراف بکشانند و در به وقوع پیوستن این فاجعه نباید از سهم کم کاریهایمان چشم پوشی نماییم.
در طول دو قرن اخیر دانشمندان غربی هر آنچه را که در توان داشتهاند انجام دادند تا ثابت کنند که تمدن امروزی غرب ریشه در فرهنگ و تمدن اعصار باستان اروپا دارد. در حالی که مطالعات ژنتیکی از واقعیت دیگری پرده برمیدارد! حتی اجداد باستانی اروپاییان امروزی هم بومی اروپا نبودهاند! این یک ادعای تئوریک نیست بلکه یافتههای ژنتیکی گواه چنین استنباطی هستند. تنهی اصلی دروغ پردازیها و انحرافهای تاریخ نگاران و باستانشناسان، تلاش برای اثبات تئوری هند-اروپایی و یافتن موطن اولیهی مردمان هند-اروپایی و آریایی میباشد. تئوریی که از همان ابتدا علی رغم اینکه نتوانسته کاستیهایش را برطرف سازد، به اسرار به شکل تز تاریخ رسمی بسیاری از کشورهای شرقی از جمله هند و ایران در آورده شد. به راستی چرا وینستون چرچیل تئوری هند-اروپایی را بهترین توجیه کنندهی نظری استعمار هندوستان توسط انگلستان دانست؟!
گفتیم ناقص است زیرا اولا هرگز نتوانستند به طور قطع خواستگاه اولیهی مردمان به اصطلاح آریایی را پیدا کنند، ثانیا جهت انتشار اقوام آریایی که به گفتهی آنها از غرب به شرق میباشد و در خلاف جهت مهاجرتهای بزرگ بوده است، نمیباشد. یعنی رابطهی انتشار اقوام هند-اروپایی با مهاجرتهای بزرگ بشر از آسیا به اروپا همچنان مجهول میماند، ثالثا دادههای حاصل از بررسیهای ژنتیک باستان به ما میگوید که مسیر پیدایش و مهاجرت اقوام هند-اروپایی باید به گونهای دیگر تفسیر شود، زیرا نقشه ژنتیک کروموزوم Yمردان اروپایی امروزی با اقوام به اصطلاح هند-اروپایی که در طول تاریخ وجود داشتهاند همخوانی ندارد. نزدیک 50 درصد مردان اروپای امروزی حاملین زیرگروه R1bمیباشند، در حالی بیشتر تمدنهای باستانی که به ادعای غربیان مربوط به اقوام هند-اروپایی میباشد از هاپلوگروه R1aتشکیل شدهاند واین دو گروه هیچ وقت در اروپا با یکدیگر روبه رو نشدهاند. پدر هر دو، هاپلوگروه Rمیباشد و تنها جوامعی که هر سه را در خود داشتهاند ترکها بودهاند. قدیمیترین Rمربوط به اسکلت مردی که 24000 سال پیش در آسیای میانه و در صحرای گوبی زندگی کرده است یافت شده است.یعنی هر سه گروه ریشه در آسیای میانه دارد.
اما ژنتیک باستان چیست؟مطالعهی توارث و تغییرات ژنها و DNA در طول نسلها زیر چتر علم ژنتیک حادث میشود.مطالعهی ساختار و پراکندهگی جغرافیایی ژنها در نمونههای باستانی و مقایسهی آنها با میزان تغییرات و پراکندهگی امروزیشان شاخهای از علم ژنتیک به نام ژنتیک باستان یا آرکئوژنتیک را ایجاد نمودهاست. ژنها مسئول انتقال ویژگیهای موجودات زنده از نسلی به نسل دیگر هستند. یک ژن یک واحد عملکردی از مجموعه مولکولهای آلی به نام نوکلئوتید میباشد که مجموعا مولکول DNA را تشکیل میدهند.نحوهی قرارگیری این مولکولها در زنجیرهی DNAرمزهای ژنتیکی معنی دار را ایجاد میکند. یعنی از به هم پیوستن مولکولهای نوکلئوتید، زنجیرهی DNAبه وجود میآید. در هر زنجیرهی DNAی انسان هزاران ژن وجود دارد. DNA در داخل هسته سلول انسانی به شکل خاص و مارپیچی به نام کروموزوم فشرده میشود. هر سلول غیر جنسی انسان از 23 جفت کروموزوم تشکیل شده است که برابر است با 46 عدد کروموزوم. هر انسان 23 عدد از کروموزومهای خود را از پدر و 23 عدد دیگر را از مادر به ارث میبرد. یک جفت از 23 جفت کروموزوم هر انسان کروموزوم جنسی نام دارد. یکی به نام X و دیگری به نام Y. تمامی مردان یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y دارند و زنان فقط دو کروموزوم X را دارند. کروموزوم Y فقط از پدر به فرزند پسری میرسد. یعنی توارث خطی دارد. پس ژنهایی که بر روی کروموزوم Yقرار دارند مستقیما از پدر به پسر به ارث میرسند. DNA در طول نسلهای متوالی دچار یک سری تغییرات ساختاری به نام جهش یا موتاسیون میشود. جهش عنصر خام تغییر و تکامل بر روی کرهی خاکی میباشد. زیرا هر گونه تغییر در ساختار DNA باعث تغییر در ویژگیهای موجودات زنده میشود. در این میان بررسیهای ژنتیکی اطلاعات به دست آمده از نمونههای استخوانی اجساد باستانی و مطالعهی ساختار و پراکندهگی جغرافیایی ژنها و مقایسهی آنها با میزان تغییرات و پراکندهگی امروزیشان شاخهای از علم ژنتیک به نام ژنتیک باستان یا آرکئوژنتیک را ایجاد نمودهاست.
در کل ژنهایی که بر روی 22 جفت کروموزوم غیر جنسی قرار دارند از هر دو والد و با تبعیت از قوانین خاصی به فرزندان میرسند در حالی که کروموزوم Y مستقیما از پدر به پسر میرسد، در نتیجه محتوای ژنتیکی کروموزوم Y به علت توارث مستقیم در طول نسلهای متوالی این قابلیت را دارند که در مطالعات باستان شناسی و تعیین روابط اجداد باستانی بشر امروزی و بررسی مهاجرتهای عظیم بشر در طول تاریخ نقش مهمی را ایفا کنند. در کنار این، اندامک سلولی به نام میتوکندری وجود دارد که حاوی محتوای ژنتیکی خاص و مستقل از محتوای ژنتیکی هستهی سلول بوده و نحوهی توارث آن به گونهای است که از مادر به تمامی فرزندان میرسد و در مطالعهی ژنتیک باستان کارایی دارد. با محاسبات مربوط به میزان و نوع جهش بر روی کروموزومهای Y که توارث پدری (به پسرها) دارند و کرموزوم متوکندریایی که توارث مادری (به همه فرزندان) را دارند، زمان و فاصلهی جغرافیایی افراد با جد اولیه قابل اندازه گیری میشود، و این اساس تحقیقات آرکئوژنتیکی درشناسایی اقوام و مسیرهای حرکت آنها در طول تاریخ میباشد. اقوام میگوییم زیرا زمانی که یک جمعیت به دوگروه تقسیم شود ودر طول نسلهای زیادی بدون تبادلات جنسی با یکدیگر به حیاتشان ادامه دهند، آن وقت در هر دو جمعیت جهشهای مختلف ژنتیکی باعث ایجاد تفاوت بین دو جمعیت خواهد شد. در طول تاریخ، اقوام مختلف نسلهای زیادی بدون اختلاط با یکدیگر زندگی کردهاند. برخی از جهشها مختص اقوام بوده و به صورت هاپلوگروههای انشعاب یافته از نسل اولیه ایجاد شدهاند که از آنها به عنوان شاخصهای ژنتیکی در شناسایی اقوام باستانی و مسیرهای مهاجرتهای بشر استفاده میشود. هاپلوگروههای کروموزوم Y و کروموزوم میتوکندریایی اساس مطالعات ژنتیک باستان را تشکیل میدهند.
تکگروه یا هاپلوگروه هاپلوتیپهای مشابه هستند که دارای نیای مشترک و جهشهای ژنی پلیمرفیسم (چندشکلی) تکنوکلئوتید هسنتد. جهشهای ژنی را میتوان به عنوان یک تکگروه در نظر گرفت. هر جهش یک هاپلوتیپ را تشکیل میدهد که از مجموع هاپلوتیپهای مشابه یک هاپلوگروه یا تکگروه ایجاد میشود. به عبارتی، اگر دو یا سه جهش در ژنها صورت بگیرد، میتوان این جهشها را در یک هاپلوگروه به صورت هاپلوگروه A، B، C و... قرار داد.
تکگروهها شاخهای از دانش ژنتیک انسانی هستند و هر تکگروه مطابق با مهاجرتهای اولیهٔ بشر به قارهها یا مناطق جغرافیایی مختلف است. در ژنتیک انسانی، تکگروههایی که بیشترین تحقیق روی آنها انجام گرفته شده تکگروههای دیانای کروموزومِ Y (که از پدر به پسر منتقل میشوند) و تکگروههای DNAی میتوکندری (که از مادر به تمامی فرزندان منتقل میشوند) هستند.
تفسیر دادههای ژنتیکی از حرکت اجداد اولیهی بشر امروزی از آفریقا به سوی آسیا را خبر میدهد. همچنین نسل بشر امروزی از یک مرد در آفریقا ایجاد شده است. این را آنالیز دادههای ژنتیکی به ما میگوید ولی به هیچ وجه ناقض تئوری تکامل انسان نمیباشد! دانشمندان به این جد اولیه نام آدم را دادهاند. قبل از آدم موجودات دوپای دیگر و حتی گونههای انسانی متفاوت هم در آفریقا زندگی کردهاند. حتی انسان نئاندرتال قبل از ورود انسان خردمند در آسیا حضور داشت. ولی بشر امروزی از نسل یک مرد در آفریقا زاده شده است. هاپلوگروههای کروموزوم Y و کروموزوم میتوکندریایی این را به ما می گوید.
اولین هاپلوگروه مردانه نیز A نامیده شده است که در آفریقا و در انسانهای اولیه ظاهر شده است. دومین هاپلوگروه یعنی B 55000 سال پیشاز A متولد شد. منظور از تولد یعنی اینکه جهش جدید و به دنبال آن تغییر در هاپلوگروه اولیه، هاپلوگروه جدید به وجود آمد. 55000 سال پیش ازA،C و از B ، F زاده شد. در راه مهاجرت، در شبه جزیرهی عربستان C از F جدا شده و روانهی شرق شد و دیگر هیچ وقت F را ندید. هاپلوگروه C در پاکستان، هندوستان، سریلانکا، و کل آسیای جنوبی آثاری ار خود به جا گذاشت. هاپلوگروه C خود به زیرگروههای مختلفی تقسیم شد. ژاپنیها C1، مالزیها، پلینزیها، پاپوآ گینه نو C2، یاکوتها C3، و بومیان استرالیا حاملین C4 هستند. پس اولین گروه ترک تبار، یاکوتها هستند که از آفریقا خارج شدهاند و به آسیا آمدهاند. ژاپنیها هم به لحاظ ژنتیکی و هم به لحاظ زبانی با یاکوتها خویشاوند هستند. هاپلوگروه Cهمچنین 5000 سال پیش در آفریقا در محل سودان امروزی شاخهی دیگری نیز داده بود: DE. D و E با هم و در امتداد رود نیل به راه افتاده بودند. در محل مصر امروزی E از D جدا شده و به کل شمال آفریقا پراکنده شده و از آنجا از طریق دریا به اروپا رفته است. D نیز C را همراهی نمود. حاملین D1 امروزه در تبت، مغولستان، آسیای میانه و آسیای جنوب شرقی زندگی میکنند. D2 در کل ژاپن امروزه وجود دارد. قبیلهی اونک که حاملین D3 میباشند خویشاوندان یاکوتها هستند و علیرغم اینکه D از C متولد شده است در طول تاریخ همواره همراه پدر خود بوده است. یعنی مغولها، ژاپنها و تبتیها خویشاوندان اونکها و یاکوتها هستند. حال سوال این جاست: قریب به اکثریت ترکها از زیرگروههای R یعنی R1a و R1b تشکیل شدهاند.آیا فرهنگ و زبان ترکی از یاکوتهای C به R آموخته شد؟ کی و کجا؟
هاپلوگروه F ریشه در آفریقا دارد ولی در آفریقا پیدا نمیشود. بیش از 90 درصد جمعیت کرهی زمین امروزه از نسل این هاپلوگروه هستند.F پس از این که به بینالنهرین رسید حدود 30000 سال پیش G را متولد کرد و سپس خود به هندوستان رفت و در آن جا ناپدید شد. اعضای G در بینالنهرین، قفقاز، ایران، و مدیترانه یافت میشوند. G علی رغم نادر بودن در اروپا، در اسپانیا و در جغرافیای زندگی باسکها به یکباره به نسبت 10درصد صعود میکند. علت این است که G به همراه R1b های پروتوترک از قفقاز به اسپانیا رفته است. یعنی باسکها ریشه در آسیای میانه و قفقاز دارند.
30000 سال پیش از F ، در هندوستان H زاده شد. از F در خاورمیانه حدود 35000 سال پیش هاپلوگروه ترکیبی IJK زاده شد. ابتدا IJ از ترکیب K جدا شده و سپس I با جدا شدن از J به سمت خاورمیانه، مدیترانه و اروپا پراکنده شده است.I در اروپا به دو شاخه I2 (شاخه بالکان)و I1(شاخه بالتیک/نوردیک) جدا شد. حاملین هاپلوگروه I که 35000 سال پیش به اروپا رسیدند انسانهای کرومانیون بودند.انسانهای کرومانیونمردمانی بودند که در عصر پارینه سنگی زیرین در اروپامیزیستند.آنها حدود چهل هزار سال پیش همزمان با پایان عصر یخبندان از آفریقابه اروپا مهاجرت کردند و با انسان نئاندرتالزیستگاه مشترک یافتند.
کرومانیونها در ابزارسازی و فن شکاراز همقارهایهای نئاندرتال خود برتر بودندو مهارتهای زبانی و فرهنگ پیشرفتهتری داشتند. گمان میرود که مسبب اصلی نابودی نسل نئاندرتالها هم ایشان بودهاند. انسانهای کرومانیون از نظر ظاهر و ریخت بسیار همانند مردم امروز بودند؛ از این رو دانشمندان ترجیح میدهند آنها را انسان امروزین اولیهبنامند. پس اروپا سه هاپلوگروه بومی دارد: E3، I1 و I2.
هاپلوگروه J، گروه اعراب، یهودیها، فلسطینیها و 30 درصد کردهاست و تا 4000 سال پیش از هم جدا نشده بودند.
از هاپلوگروه K دو هاپلوگروه L و M متولد شد. تمامی اعضای طبقهی کاست پایین هندوستان و سریلانکاییها از L1 و پاکستانی ها از L3 تشکیل شدهاند. دو سوم جمعیت M نیز در پاپوآ گینه نو ساکن شدهاند.
حدود 30000 سال پیش در مرز بین ترکمنستان و ایران امروزی سه قلوهای NOP از K متولد شدند. ابتدا N از بقیه جدا شده و به سمت سیبری شمالی و شرقی روانه گشت. سپس O ساکن هندوستان و آسیای جنوبی شد. P نیز کوههای آلتای را موطن خود انتخاب کرد. دوقلوهای Q و R در همین جا از P متولد شدند. ابتداN، O و P بدون جدا شدن از هم با کمی تمایل به شرق به C رسیده بودند. گواهجملاتاخیرایناستکهاقوامخویشاوندامروزیکهزیرهویتمشترکترکبهزبانهایالتصاقیتکلممیکنندهمگیازاینگروههاتشکیلشدهاند.اجداد مغولها را N، تونقوزها، ژاپنیها و کرهایها را O تشکیل داده و P نیز پدرپروتوترکمنهای R میباشد.Q نیز اجدا سرخپوستان آمریکا، مایاها و اینکاها میباشد که از طریق تنگهی برینگ به آمریکا رفتهاند.P بلافاصله پس از تولد Rناپدید شده است. 25000 سال ق.م R از P متولد شد. 23000 سال ق.م از R یک فرزند به نام R1 متولد گشت. از R1 دو فرزند به نامهای R1a (22000 سال ق.م) و R1b (20000 سال ق.م) متولد شد و تا 17000 سالق.م با هم در آسیای میانه زندگی کردند. به دنبال تغیییرات اقلیمی و خشک شدن آب و هوای آسیای میانه و پایان یافتن عصر یخبندان و شروع سبز شدن اروپا گروه R1a حدود 16000 سال ق.م به سمت اروپا مهاجرت کردند. R1b نیز تا سال 10000 ق.م بین آسیای میانه و کوههای اورال زندگی کرد. زمانی که R1a های هوموساپینس (خردمند) وارد اروپا شدند ابتدا با نخستیهایی به نام کرومانیون روبه شدند. یعنی انسان هوموساپینس ابتدا از آسیای میانه وارد اروپا شده و به بومیان اروپا انسانیت آموختهاند! از 12000 سال ق.م تا 1000 سال ق.م فرهنگ حاکم در اروپا فرهنگ پروتوترک بود.R1a ها دوازده هزار سال بعد، از اروپا دوباره از مسیر شمال دریای سیاه به آسیا گریختند و در آسیا اصول فنیرا از همخونهای آباشهوویی خود آموخته و در محل قزاقستان امروزی تمدن آندرونووا را در سال 2100 ق.م بنا نهادند. همراه R1a هایی که از اروپا به آسیا برمیگشتندگروه اندکی از I1ها نیز آمده بودند که پس از گذر ازاستپهای شمال دریای سیاه و رسیدن به قفقاز در کنار R1b های قفقاز ساکن شده و اولین هستهی شاخهی آبخاز چرکسهای قفقاز را ایجاد کردند.
آندروواییها حدود 1500 سال ق.م به علت اختلاف با همسایگان خود به طرف جنوب آمدند. در جنوب وهندوستان زبان و آیین خود را تغییر داده، و بدین ترتیب زبان آریایی شروع به شکل گرفتن نمود. در سال 1200 ق.م به ایران و از آن جا در سال 1100 ق.م به قفقاز، شمال دریای سیاه و بالکان و اروپا شدند. گروهی که به قفقاز رفته بودند، در سال 900 ق.م با الحاق اوستیها به خود به شمال دریای سیاه رفتند. در آن جا به علت رویارویی با R1b به سه گروه تقسیم شدند. گروهی به اطراف مسکو فرار کردند، گروهی به بالکان و گروهی نیز به دل اروپا فرار کردند. و این به معنای شکلگیری ملت اسلاو بود.
حدود 9000 سال ق.م گروهی از R1b ها از اورال و از مسیر قفقاز به آناطولی آمدند و در چاتال هویوک ساکن شدند. سپس 4000 سال ق.م از طریق مرمره، تراکیا و بالکان وارد اروپا شدند و اولین هستهی R1b در اروپا را تشکیل دادند. 7000 سال ق.م اقوام پروتوترک R1bیی در شمال دریای سیاه و مابین دو رود دنیپر و دونتس اولین فرهنگ کورگان را با نام باستانی فرهنگ دنیپردونتس ایجاد نموده بودند. بعد از تاریخ 4000 سال ق.م به بعد چندین مهاجرت دیگر به اروپا، آناطولی و خاور میانه توسط R1bییها به وقوع پیوست. حال سوال مطرح شده در کتاب این است: مادامی که به گفتهی حامیان تئوری هند و اروپایی، اقوام هند و اروپایی که حاملین R1a بودند 4000 سال ق.م از اروپا و یا استپهای پونتیک-کاسپی به چهار سوی عالم گسترش یافتند، وبه زبانهای هندواروپایی تکلم میکردند چگونه، کی و کجا این زبان خود را به اروپاییان امروزی که حاملین R1b هستند یاد دادند؟ زیرا بررسیهای ژنتیکی و باستانشناسی نشان میدهند که R1a و R1b در اروپا هرگز با یکدیگر روبه رو نشدهاند، یعنی محلی را که اولی ترک کرد دومی پر نمود. به علاوه R1b های فرهنگ دنیپر دونتس، 7000 سال ق.م ایجادکنندهگان فرهنگ کورگان بودند و R1aهایی که از اروپا برمیگشتند این فرهنگ را از آنها یاد گرفتهاند. کورگان فرهنگ دفن مردهگان با آیین خاصی میباشد که در آن پس از قرار دادن جسد به همراه اسبها واشیای مورد علاقهی مرده به شکل خاصی در اتاقک کنده شده در زمین، و پوشاندن روی قبر با خاک به شکل تپه مختص جوامع پروتوترک و آسیای میانه بوده و تا همین اواخر نیز در آسیای میانه حفظ شده بود.اختلاف نظر باستان شناسان بر سر هویت فرزندان R ادامه دارد. کلیسو روسی R1a را اسلاو و R1b را ترک میداند. اروپاییها نیزR1b را اروپایی و R1a را ترک مینامند. اما تز مورد حمایت در این کتاب هر دو گروه را از آن جا که ریشه در آسیای میانه دارد ازآن ترکها میداند. در کتاب تمامی تزهای هندواروپایی مورد نقد قرار گرفته و نواقصشان با تفسیرهای ژنتیکی مورد بحث قرار گرفته است.
کتاب از دو بخش تشکیل شده است، در بخش اول سعی شده که مطالب به شکل نسبتا قابل فهم برای عموم بازگو شود، بخش دوم نیز کمی تخصصیتر نگارش شده است. امید است ترجمهی این اثر گرانقدر گامی هر چند کوچک در جهت ادای دینمان نسبت به هم وطنان علاقهمند به تاریخ واقعی بشر بر روی این کرهی خاکی بوده باشد.
تاریخ ژنتیک ترکها
مؤلف: عثمان چاتالاولوک
مترجم: هدایت عاقلی
ناشر: یاس بخشایش
نوبت چاپ: اول 1396
مشخصات: 474 ص مصور
قیمت: 30000 تومان
محل پخش:
اورمیه، خیابان امام، پاساژ ارک، طبقه بالا، پلاک61،کتابفروشی فضولی، تلفن:0443243769
سلماس، خیابان امام مطبوعاتی عاقلی و کتابفروشی معلم